در فراق ماه مبارک رمضان


باز هم آن مونس دل زین غمستان می رود
گرچه خوش آمد ولی همراه حرمان می رود
باز هم زین غم سرا رحل اقامت برگرفت
جلوه ای بنمود خوش اما شتابان می رود
شام ما از جلوه اش چندی بسان روز بود
ای دریغا کان فروغ یار جانان می رود
کلبه تاریک ما شد روشن از شمع رخش
پس چه زود از بزم یاران آن فروزان می رود
یار در شبها و دل را محرم اسرار بود
اینک آن سنگ صبور قلب نالان می رود
همدم دل در سحرها راحت جان را چه شد
مر که شد آزرده کز این کوی و سامان می رود
همچنان روح آمد و بر مردگان بخشید جان
شد چه کوته زندگی کز جسم ما جان می رود
چند روزی در برش دل فارغ از هر قید بود
قید غم برپای دل بنموده این سان می رود..
درد ما را بهر درمان نسخه آورد از طبیب
از چه رو دارالشفاء را بسته پنهان می رود
درد جانسوز بشر را بود درمان از چه رو
قفل بنمود دست باب بذل و احسان می رود
بار دیگر دل قرین رنج و محنت شد چو او
زین بهارستان فیض و فضل و عرفان می رود
این کویر از مقدمش همچون گلستان شد ولی
بار دیگر شد زمستان چون بهاران می رود
عهد بربستی چو با او کن وفا حکاک چون
این دو روز عمر چون صید گریزان می رود


(شاعر ناشناس)


عید بر عاشقان مبارک باد 🌼